اگر دورم زدیدارت دلیل بی وفایی نیست
 وفا آن است که نامت را همیشه زیر لب دارم

 

بی سجاد!

چقدر سخت میگذرد این روزهای من...

گاهی به سرم میزند غاری پیدا کنم دور از شهر

بالای کوه...تنهای تنها...من و خودم

بدون هیچ "وابستگی"

:(

+پ ن:

خیلی "خ س ت م" خیلی

  

:(

یا رفیق من لا رفیق له

 

بی رفیق

ته نشین شدم میان ستون های این بدن

دستی دراز کن باید زیر و رو کنی مرا...

 

بی دست

نام شما حال مرا خوب می کند...

 

گدا

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته امام زمان سلام

این روزها هزار و دو چندان شکسته ای

حالا کجای روضه بابا نشسته ای

گویا دوباره بی کس  و بی یار وخسته ای

این روزها کنار دو بستر نشسته ای

انگار غصه دار جراحات سینه ای

گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای

یک بار فکر زهر و دل پر شراره ای

یک بار فکر واقعه گوشواره ای

با این که بر سرِ پدرِ دیده بسته ای

اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

آن مادری که بال و پرش درد می کند

هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند

هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد

هم آسمان روسریش پر ستاره شد

دو ماه و نیم کار حسن مو شکافی و

دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...

 

 

بوی بقیع

کربلا بودم...

علقمه...

قتلگاه و تل زینبی...

تنها ازدحام جمعیت بود که وجودم را از گسستن باز میداشت،

چه دلی دارند آنها که غیر از اربعین میروند کربلا!

مگر میشود بین الحرمین باشی و فشار جمعیت آزارت ندهد؟!

مگر میشود حرم خلوت باشد و رفت سمت ضریح؟!

مگر دلت تاب می آورد در کربلا باشی و شب سرت را راحت روی بالش بگذاری؟!

چه دلی دارند آنها که وقتی حرم خلوت است اذن دخول میخوانند!!

وقتی کنار ضریح میروی باید از فشار جمعیت نفست بالا نیاید،

جمعیت باید انقدر زیاد باشد که جایی برای چند لحظه استراحت پیدا نکنی!

چه دلی دارند آنها که غیر اربعین به کربلا میروند...

اما همین ازدحام جمعیتی که آبی بود بر آتش دل های زائران

برای بعضی ها، روضۀ مکشوف بود...

بگذریم...

بعد از کربلا نجف رفتیم.

شب بود ،میان صحن،روبروی ایوان طلا،

بی انصاف روضه خوان داد میزد و روضه میخواند:

((هوای دخترکی را برادرش دارد،

که خیره خیره نگاهی به مادرش دارد...))

از سفر که برگشتیم کاملا بریده بودم که چند روز بعد

تازه عاشورایمان شروع شد...

نفس کشیدن هم سخت بود،

چه برسد به حرف زدن یا نوشتن...

خداروشکر که به لطف شاه خراسان فعلا زنده ام

گرد غربت مدینه اگر بر دلت نشسته باشد

هر زائری خودش برایت کلی روضه مکشوف است...

 

+پ ن:

"بریده بودم"

نمیدانم چه شد که سلطان طلبیدم

فقط میدانم اگر امام رضا(ع) نمیخواندم تا بگویم برایش از دلم

و اگر بغضم را نمیشکستم برابرش،

روضه های مکشوف کار خودش را میکرد!

 

 

روضه مکشوف

 

اگر چه تو طبیبی و دوا درست میکنی،

گهی برای خیر ما بلا درست میکنی...

از این طرف همیشه بارها خراب میکنم،

از آن طرف همیشه بارها درست میکنی...

کنار تو غریبه های شهر نیز راحتند!

تویی که از غریبه آشنا درست میکنی...

گدای بی نوای کوی تان شدن بدست من نبود؛

تو با کریمی خودت گدا درست میکنی...

اگر چه من خجل شدم، اگر چه سنگ دل شدم،

تو از وجود سنگ هم طلا درست میکنی!

من از گناه خسته ام، از اشتباه خسته ام،

بجان مادرت بگو مرا درست میکنی؟...

از این دلی که سالهاست بندگی نکرده است،

فقط تویی که بنده ی خدا درست میکنی...

تو یک غروب میرسی و گنبد بقیع را

شبیه گنبد امام رضا درست میکنی...

تو را قسم به گریه های زیر قبه ی حسین،

برای ما بساط کربلا درست میکنی؟...

  

+پ ن:

 گــرچه باور نمی کنم امــا

میــروم کـــربلا ... خدا را شـــکـر

مــردم آقـایِ مـهـربانـم بـاز

راه داده مــــرا ... خدا را شـــکـر 

بیچاره آن کسی که جوانی خویش را

در راه سرکشی و معاصی تباه کرد

حتی به راز عطر خوش سیب پی نبرد

در محضر امام زمان هم گناه کرد

امثال ما سبب این روضه ها شدند

یک عمر مرتضی سر خود بین چاه کرد

کو رزق گریه؟ دخل دلم خاک می خورد

این کسب را چگونه شود روبه راه کرد؟

با این همه گناه قیامت نمی شود

در چشم های حضرت زهرا نگاه کرد...

+پ ن:

روحم به گل نشسته برایم دعا کنید...!

  

روحم به گل نشسته برایم دعا کنید

سمت حرم